سرباز با دیدن فرمانده، سلام نظامی می دهد و با صدای خروس مانندی چند کلمه ای به زبان می آورد .فرمانده که ازصدای گرفته ودورگه ی سربازش متعجب شده است. حدس می زند باید سرباز درمرخصی دیروزعصرش قاطی جماعت شده وحسابی فریاد زنده باد! ومرده باد! ازگلویش خارج شده است.
و با خشم فریاد می زند: دیشب کجا بودی سرباز؟!
سربازکه ترسیده است به دروغ می گوید: خونه بودم قربان!
فرمانده: یادت باشه سرباز،ازاین به بعد اگه غلطی می کنی به ننه ات بگو برات تخم بِه بخیسونه!
سرباز: چشم قربان!
فرمانده با فریاد: گروهبان نجفی!
گروهبان: بله جناب سروان!
فرمانده: این سرباز۴۸ساعت بازداشت باشه تا صداش خوب شه و دیگه کاری نکنه صداش از ماتحتش دربیاد !!!
+ یک روز سرد زمستان که اطرفم پر از سرباز بود .
درباره این سایت