شیر آب پارک

  سه روز پیش پریدم سر خیابون دوتا قالی شیش متری بگیرم . نه به خدا خالی نمی بندم . درست مثل خریدن دو تا بربری خشخاشی .

  من بودم ویک خونه ی و عور . نباید دست دست می کردم .و گرنه پول عیدی آخر سال  نیست  و نابود شده بود . در عرض مدت انتظار برای پخت نون تو یک تنور نانوایی بربری، طرح قالی رو پسندیدم  و کارت کشیدم واسنپ خبر کردم .  قالی ها رو طوری جا دادم صندلی جلو که مجبور شدم پشت سر راننده بشینم .

  خیلی آسمون ریسمون بافتم نه ؟ این ها رو گفتم که بگم اولین چیزی که نظرم رو تو ماشین جلب کرد گوشی آقای راننده بود . هربار که صفحه روشن می شد عکس تمام قد راننده رو با پیراهن اتو خورده ی سفید و پاپیون و موهای صاف قهوه ای که روی گوش هاش ریخته بود می دیدم . راستش رو بگم اصلن خوشم نیومد. ندیده بودم کسی عکسِ خودش رو گذاشته باشه تو پس زمینه ی گوشیش . انگار این یکی نوبر بود.شاید فکر کرده بود شبیه شخصیتی تا هنرپیشه ایه ؟ نمی دونم . شاید چون خودم این کارو نمی کنم برام عجیبه . چون هر صبح که خودم رو موقع مسواک زدن تو آینه می بینم اینقدر پوف کرده و ژولیده ام که فکر می کنم این قیافه ی ثابت منه . یک چیز تکراری و خسته کننده . و شب ها هم از راه برسم دیگه نا و نفس برای ابراز محبت به شخص شخیصم باقی نمی مونه . 

  نمی دونم شاید وسط روز قیافه ی بدرد بخورتری داشته باشم؟ باید یک عکس از خودم بگیرم . یا بگم کسی از من بگیره . تا حالا خودم رو پشت صفحه ی گوشیم ندیدم . لطفن شما هم اگر دیدید تعجب نکنید !

پ.ن : تا به حال عکس هام اینطوری بودن . مثل عکس بالا :))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تنهانوشت پایان نامه نویسی 30nama موبایلی ها تجارت الکترونیک اطلس ایده بیت کوینت کهکشانِ شِکَری آزاد Victor